عرضه و تقاضا چیست؟

تقاضا چیست؟
تقاضا مقدار کالا یا خدمتی است که با توجه به قیمت و سایر عوامل در هر دوره خریداری می کنیم .مثلا در هفته 2 کیلو سیب خریداری می کنیم .بنابراین گفته می شود که تقاضای سیب در هفته دو کیلو است باید توجه داشته باشید که “تقاضا ” با نیاز تفاوت دارد. ما به کالا و خدمات زیادی نیاز داریم ولی ممکن است تقاضا نکنیم به عنوان مثال همه ما به یک هلیکوپتر نیازمند یم ولی تقاضا نمی کنیم. بعضی نیازهای ما با توجه به قیمت و در آمد و…تبدیل یه تقاضا نمی شوند. منحنی تقاضا، مکان هندسی مجموعه نقاطی است، که یک فرد برای بدست آوردن کالا یا خدماتی حاضر به پرداخت پول بوده و یک تولیدکننده به ازای هر قیمتی مایل به چه میزان تولید میباشد. در ادامه به تقاضا و عوامل موثر بر آن می پردازیم.
تقاضا و عوامل موثر بر تابع تقاضا :
تقاضا و عوامل موثر بر آن را با تابع تقاضا به شما نشان میدهیم. مقدار تقاضا از هر کالا توسط هر فرد بستگي به قيمت کالا, در آمد, قيمت ساير کالاها,تبليغات ,و بسياري عوامل ديگر دارد که مي توان به صورت زير نوشت :
(…,Qdx = F ( Px , I,Py,A ,E
انتظارات E و تبليغات A قيمت ساير کالاها Py درآمد، I ، X قيمت کالاي Px ، X مقدارتقاضا ازکالاي Qdx که نسبت به آينده مي باشد . اگر در رابطه به جز قيمت،بقيه ي عوامل موثر بر تقاضا راثابت نگه داريم،مي توان نوشت:
(Qdx = f(Px
به رابطه تابع تقاضا مي گويند.پس تابع تقاضا تابعي است، که رابطه ي قيمت و مقدار کالا رابا فرض ثا بت بودن بقيه عوامل نشان مي دهد.تابع فوق را ميتوان به صورت جدول و نمودارومعادله نيز نشان داد که به جدول تقاضاومعادله تقاضا،معروف است.
منحنی تقاضا :
با تغییر مقادیر تقاضای هر مصرف کننده، در سطح قیمتهای مختلف، جدول تقاضای مصرف کننده بدست میآید. از این جدول میتوان منحنیای را استخراج نمود. که به آن منحنی تقاضا گفته میشود و بیانگر تقاضاهای متفاوت در قیمتهای متفاوت است.
در منحنی تقاضا که در سطح نموداری با دو محور X و Y (که X همیشه مقدار و Y قیمت را نشان میدهد، ترسیم میشود). هرچه قیمت بالا برود حرکت بر روی منحنی به طرف بالا صورت گرفته و مقدار تقاضا کم خواهد شد و بالعکس. یعنی رابطه قیمت و مقدار معکوس است. رابطه معکوس بین قیمت و مقدار، بیانگر شیب منفی منحنی تقاضاست
توجه1) رابطه قیمت ومقدار تقاضا،معمولأ رابطه ای معکوس می باشد. به عبارت دیگر شیب منحنی تقاضا منحنی است که به قانون منفی بودن شیب منحنی تقاضا، نیز معروف است.
توجه2) تابع معکوس تقاضا یا تابع قیمت می گویند. P=5- (1/2) Qx
تغییر تقاضا :
دو نوع تغییر تقاضا داریم:
- تغییر در مقدار تقاضا که به علت تغییر در قیمت کالا به وجود می آید. و با حرکت روی منحنی تقاضا نشان داده می شود. مثلأدر جدول بالا اگر قیمت از 4 به 3 کاهش یابد مقدار تقاضا از 2 به 4 افزایش می یابد.
- به عبارت دیگر اگر عواملی که در تابع تقاضا ثابت فرض کرده ایم تغییر کنند باعث جابه جایی منحنی تقاضا می شود. و به این جابه جایی تغییر در تقاضا گفته می شود که به بررسی آنها می پردازیم.
قانون تقاضا :
قانونی که بیان میکند همگام با افزایش سطح قیمتها مصرف کننده از میزان تقاضای خود خواهد کاست (رابطه معکوس بین قیمت و مقدار تقاضا).
منحنی تقاضای بازار :
نمایش نموداری مجموع مقادیر یک کالا را که مصرف کنندگان در قیمتهای مختلف، در طی یک دوره زمانی معین، مایل و قادر به خرید آن هستند. با فرض ثابت بودن بقیه شرائط، منحنی تقاضای بازار را به ما میدهد. شیب منحنی تقاضای بازار یک کالا، عموماً منفی است که نشانگر مقدار خرید بیشتر در قیمتهای پائینتر است.
عوامل مؤثر بر تقاضا :
عوامل مؤثر بر تقاضا عبارتند از: قیمت، تعداد مصرف کنندگان در بازار، سلیقه مصرف کنندگان، درآمد پولی آنها و قیمت سایر کالاهای مرتبط. لازم به ذکر است که با توجه به اینکه در رسم منحنی تقاضا فقط قیمت و مقدار تغییر میکنند. و سائر عوامل ثابت در نظر گرفته میشوند. با تغییر قیمت ما شاهد تغییر در مقدار تقاضا خواهیم بود و با تغییر سایر عوامل، تغییر در خود تقاضا را شاهد خواهیم بود. تغییر در تقاضا موجب انتقال و جابجائی منحنی تقاضا میشود. به این معنی که اگر عوامل فوق غیر از قیمت تغییر کنند هم روی قیمت و هم روی مقدار اثر گذاشته و موجب انتقال منحنی به سمت راست یا چپ خواهد شد. و تغییر در مقدار تقاضا حرکت روی منحنی تقاضا خواهد بود.
در انتهای این ویدئو هرکدام از عزیزان اگر سوال مطلبی برای اراده دارند میتوانند در پایین صفحه آن را بیان کنند. در اسرع وقت پاسخ داده خواهد شد.
آموزش با کیفیت مدیریت کننده سیستم عرضه و تقاضا
بازی تعادل عرضه و تقاضا همیشه رویایی است که در شکل گیری تمامی محیط های کسب و کار اثر گذار بوده است، عوامل زیادی برای این حوزه تعریف شده است، عاملی که بسیار اثر گذار است اما به خاطر اثر وضعی کناری خود خیلی به آن پرداخته نشده است موضوع آموزش برای این توازن است. بحث آموزش با کیفیت در هر کدام از طرف عرضه یا تقاضا یکی از ارکان جدی و اثرگذار مدیریت این تقاضا می باشد.مساله کلیدی در این رابطه تحریک صحیح یا ایجاد انگیزه در طرفین این تعادل می باشد.
از زاویه دیگر آموزش با کیفیت یکی از ارکان توسعه پایدار تعریف شده است این موضوع تابع آن است که هرچقدر افراد دانش بیشتری داشته باشند و شرایط درک بهتری را پیدا نمایند شرایط تولیدی و رشد بهتری را در سیستم اقتصادی خواهند داشت و میتوانند مهره مفیدتری باشند و در سیستم های اقتصادی عامل ایجاد رشد بهتری بشوند.
برای فهم بهتر موضوع این توازن را به همان دو قسمت عرضه و تقاضا تقسیم می نماییم و هرکدام از طرفین را به تشریح می پردازیم. در مورد بسیاری از موارد تقاضا شکل دهنده انگیزه برای ایجاد یا ارائه محصول در قالب عرضه می باشد. زمانی که افکارسازی و آموزش برای مصرف یا دلیل مصرف خاصی در جامعه ای از افراد مطرح می شود ، این تقاضای افراد است که با انتخاب ناشی از دانش و آگاه مربوطه هدفمند می شود. به فرض مثال فردی در منطقه ای موفق به کشت با کیفیت محصول زعفران می شود، اگر افراد آن منطقه در جریان چرایی حمایت از این محصول قرار گیرند تقاضای این محصول در بازار بالا می رود، فرآیند این دانش برای ایجاد تقاضا به صورتی است که افراد آن منطقه تحت آموزش های مستقیم یا غیرمستقیم قرار می گیرند که اگر شما این محصول را مصرف کنید باعث رونق تولید و اشتغال بیشتر در منطقه شما می شود یعنی تعداد بیشتری از شما یا فرزندان شما یا دوستان شما به سرکار می روید و این یعنی ثروت بیشتری به این منطقه وارد می شود، وقتی محصول فروش بیشتری دارد، برند بهتری پیدا می کند و وقتی برند بهتری پیدا می کند از سایر مناطق برای آن تقاضا ایجاد می شود ، ایجاد تقاضا بیشتر ثروت آفرینی بیشتر برای این منطقه ایجاد می کند پس سرمایه گذاران بیشتری به این منطقه می آیند ،این یعنی اشتغال بیشتر ، رونق بیشتر و رشد بیشتر منطقه ، وقتی تجمع ثروت در منطقه ای بیشتر میشود رفاه ، درمان و آموزش شرایط بهتری پیدا می نماید و منطقه به سمت رشد بیشتری حرکت می نماید. با درک و آموزش همین یک موضوع ساده ببینید میتوان چقدر رشد و توسعه شرایط برای یک منطقه به وجود آورد و همین موضوعات باعث رشد بیشتر در نقاط مختلف می گردد.
از زاویه دیگر بالارفتن دانش ناشی از آموزش به مردم میفهماند که با هر تغییری در سیستم های استفاده ای چه تغییری در روند زندگی، تولید یا برنامه های شما ایجاد می شود، بسیاری از موارد مانند انرژی، سوخت، مواد مضرر غذایی و ضایعات و بازیافت سرانه مصرف بالاتری از حد بین المللی را در ایران تجربه می نمانید، هنگامی که دانش ناشی از آموزش در اختیار آنها قرار می گیرد مصرف بهینه و کاهش تقاضای کاذب و مخرب را منتج می گردد.یعنی این دانش موجب کاهش تقاضا و بالطبع آن مدیریت هزینه بر و دردسرسازی عرضه آن می شود و باعث کاهش هزینه های سربار مالی و انسانی برای مدیریت این مسایل در کشور می گردد.
در بعد عرضه موضوع آموزش نمود بسیار جدی تری و قابل لمس تری از خود نشان میدهد ، علت آن این است که در پروسه تقاضا این آموزش اثر تدریجی و در طی زمان ایجاد می نماید اما در فرآیند عرضه این اثر عرضه و تقاضا چیست؟ رویت سریع تر و قابل لمس تری را خواهد داشت. بسیاری از تولید کنندگان یا سرویس دهندگان خدمات مختلف بزرگترین مساله خود را مدیریت بازار و جا ماندن در عرصه رقابت می دانند. فرآیند آموزش به صورت کلاسیک به 5 حوزه دانشی در توسعه عرضه برای مدیریت و کشش بیشتر تقاضای بازار به سمت خود اقدام می نماید این 5 رسته به شرح زیر است:
آموزش های حوزه فنی : این آموزش ها به صورت عمومی به جنبه های فنی و زیرساختی کسب و کار معطوف می گردد. هدف این آموزشها تولید یا ارائه سرویس با کیفیت است که منجر به ایجاد محصول قوی تر و رقابتی تری می گردد.این دانش فنی باعث کاهش هزینه های تولید ، تولید بهینه، تقویت محصول در حوزه رقابت و در نهایت امکان رشد خلاقیت و توسعه محصول می شود.
آموزش های حوزه مدیریت : آموزشهای حوزه مدیریت شامل فرآیندها، استانداردها و اصول ایجاد بهره وری در ارائه خدمات و کیفیت و هزینه داخلی سیستم هاست که منجر توسعه از دورن سازمان و ایجاد ظرفیت های رقابتی در درون سازمان می شود، ماحصل این گروه آموزشها کاهش هزینه های درون سازمانی و افزایش خلاقیت های کسب و کار و توسعه سیستم ها می باشد. آموزش های حوزه مدیریت شامل مدیریت سرمایه های انسانی، مدیریت روابط بین گروهی ، فرآیندهای اجرایی، مهندسی کیفیت و بهره وری ، سیستم های اطلاعاتی و استراتژی ها و برنامه های سازمانی می گردد.
گروه دیگر آموزش های حوزه مدیریت آموزشهای مربوط به امور مالی و مدیریت بهینه منابع و دارائی هاست که موجب بهره وری بیشتر و کاهش هزینه تولید و رقابتی تر شدن قیمت ها و در نتیجه دریافت سهم بیشتری از سبد تقاضای بازار می گردد.
آموزش های حوزه بازاریابی: شاید سریعترین و قابل لمس ترین قسمت آموزشهای کسب و کار همین قسمت بازاریابی است چون زودتر از سایر قسمت ها نتایج آن نمایش داده میشود.آموزش های بازاریابی به کسب و کار ها کمک می نماید که بتوانند جذب مشتری یا افزایش تقاضا داشته باشند و آن ها سهم بیشتری از عرضه درون بازار را تجربه نمایند، این آموزش ها معمولا شامل اصول بازاریابی و فروش، مدلهای کسب و کار و توسعه آن، مدلهای رشد مالی، برندسازی، بازاریابی های خرد ، مدیریت مشتری و تبلیغات می گردد که همه اینها هدف توسعه تقاضا به سمت این تولید کننده یا سرویس دهنده و رشد عرضه آن را دارند که با دریافت این مهم کسب و کار سود ده تر و پایداری تری را خواهند داشت.
آموزشهای حوزه حقوق و قوانین: همه کسب و کارها برای بقای خود در بازار و زنجیره عرضه و تقاضا نیازمند دانستن موارد قانونی و حقوقی کسب و کار خود هستند و باید بدانند در مقابل مصرف کنندکان ، کشور و سازمانهای آن و رقبای خود چه مسئولیت های اخلاقی و قانونی را دارند و در مقابل آنها باید چه پاسخگویی هایی و چه انتظاراتی را داشته باشند. دانستن این قوانین و اصول به کسب و کار کمک شایانی جهت پایداری و توسعه بازارهای خود میدهد و به آنها کمک جدی در مدیریت بازار تفاضا و خفظ خود در مقابل تهدیدات خواهد نمود.
آموزش های توسعه فردی: آموزش های توسعه فردی در اصل آموزشهایی هستند که باعث رشد مهمترین اعضای زنجیره بازار یعنی انسانها می شود ، یادمان باشد که انسانها در یک موضوع عرضه کننده و در مابقی موضوعات مصرف کننده و تقاضا کننده خواهند بود.این آموزش در اصل کیفیت توسعه ای را رقم میزند و به زعم بسیاری از متخصصین و اندیشمندان مهمترین قسمت آموزش هستند که کیفیت آن برای توسعه سایر بخش ها بسیار ضروری است. این آموزش ها معمولا شامل آموزشهای روانشناختی ، علوم انسانی مانند جامعه شناسی ، علوم ارتباطی، علوم سیاسی ، فلسفه ، عرضه و تقاضا چیست؟ خودشناسی ، توسعه فردی و ارتباطات موثر و سایر توانایی های مربوط به رشد و توسعه انسانی می باشد.
در نهایت باید گفت یک سیستم اقتصادی برای پایداری و تجربه توسعه دائمی طبق چرخه PDCA یا چرخه بهره وری به صورت دائمی نیازمند افزایش دانش و ارتقای دانشی خود و اجزای درون خود است که اولین و سریعترین راه حل این توسعه استفاده از آموزش می باشد.
در تابستان ۹۹ چه خودروهایی بیشترین تقاضا را داشتند؟
نگاهی به وضعیت بازار خودرو در تابستان ۹۹ با نگاهی بر دادههای «دیوار»
تابستان ۱۳۹۹ فصلی مثالزدنی برای بازار خودروی ایران بود. افزایش فشار تحریمها، بالا رفتن قیمت ارز و بسته شدن واردات خودرو دست به دست هم داد تا وضعیت بازار خودروی کشور را ملتهب کنند.
اواخر بهار بود که قیمت پراید به ۹۰ میلیون تومان رسید و این موضوع، تیتر همه خبرگزاریهای کشور شد، اما اکنون که این مطلب را مطالعه میکنید، قیمت پراید در مرز ۱۵۰ میلیون تومان قرار دارد. درست است در همین تابستان قیمت پراید ۶۰ میلیون تومان گرانتر شده اما خب، ما دیگر به این وضعیت عادت کردهایم.
باید گفت که این افزایش قیمت تنها برای پراید رخ نداده و همه خودروها در همه کلاسها با افزایش عجیب و غریبی روبرو بودهاند. پژو ۲۰۷ و دنا پلاس که زمانی خودروهای قشر متوسط جامعه بودند، اکنون نیم میلیارد تومان قیمت دارند. خودروهایی که زمانی در بازه ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیون تومان قابل خریداری بودند امروز با قیمتی بالاتر از ۲ میلیارد تومان خرید و فروش میشوند.
مطمئنا این نوسان قیمت در شش ماهه ابتدایی سال، در رفتار خرید مردم هم تاثیرگذار بوده چرا که طی این مدت، سبد خرید ما عرضه و تقاضا چیست؟ ایرانیها کوچکتر از قبل شده است. برای مثال زمانی که ما در حال تهیه مطلب راهنمای خرید خودرو تا ۱۰۰ میلیون تومان بودیم، متوجه شدیم که دیگر ما ایرانیها نمیتوانیم با ۱۰۰ میلیون تومان خودروی صفر بخریم!
همه این موارد ما را کنجکاو کرد تا نگاهی به دادههای دیوار بیاندازیم تا ببینیم در تابستان ۹۹ کدام یک از برندها و خودروها بیشترین میزان عرضه و تقاضا را در بازار داشتهاند و این افزایش قیمت چه تاثیری بر رفتار خریداران و فروشندگان داشته است.
عناوین این مطلب
پرتقاضاترین برندهای خودرو در تابستان ۹۹ چه بودند؟
در همین ابتدا باید بگوییم که منظور از عرضه در این نمودارها، آگهیهای ثبت شده بر روی دیوار و منظور از تقاضا، جستجوی کاربران بر روی سایت و اپلیکیشن دیوار بوده است.
همانطور که در نمودار مشاهده میکنید، برند پژو با اختصاص دادن ۳۰ درصد از عرضه و نزدیک به ۳۲ درصد از تقاضای کاربران، محبوبترین برند خودرو در تابستان ۹۹ بوده است. نکته جالب اینجاست که میزان تقاضا برای برند پژو از میزان عرضه آن کمی بیشتر هم بوده است. دلیل محبوبیت پژو را باید در همین افزایش قیمت خودروها جستجو کرد. خودروهای پژو مانند ۲۰۶، ۲۰۷ و پارس همیشه مورد استقبال قشر متوسط جامعه بودهاند. با این حال، با افزایش قیمتها بسیاری از افرادی که قصد خرید خودروهای خارجی و ردهبالاتر را داشتند، دیگر امکان خرید آن را ندارند. به همین دلیل خودروهای پژو برای آنها بهترین انتخاب هستند. خودروهایی که استهلاک کمی دارند، طراحی ظاهری معقولی در بین خودروهای داخلی دارند و در نهایت، بازار خرید و فروش انواع کارکردهشان همیشه داغ است.
در رتبه بعدی این نمودار، خودروی پراید قرار دارد؛ خودرویی که در ابتدای سال جاری خبر توقف تولیدش برای همیشه تیتر خبرگزاریهای کشور شد. با این حال، توقف تولید هم مانع از فروش پراید نشد و همانطور که میبینید برند پراید توانسته با اختصاص دادن ۲۵ درصد از آگهیها و ۲۲ درصد از جستجوی کاربران، دومین خودروی پرطرفدار تابستان ۹۹ باشد. باید گفت که پراید آخرین سنگر هر ایرانی است. در این آشفته بازاری که پراید حدود ۱۵۰ میلیون تومان قیمتگذاری شده، این خودرو همچنان یکی از ارزانترین خودروهای سواری بازار محسوب میشود و بسیاری از افراد قشر متوسط و ضعیف مجبورند به خرید این خودرو تن دهند.
سومین خودروی پرطرفدار تابستان ۹۹، سمند بود. این خودروی ملی با احتصاص دادن ۶ درصد از عرضهی تابستان و ۵ درصد از تقاضاها، توانست رده سوم این فهرست را کسب کند. در رتبههای بعدی این نمودار، به ترتیب پیکان، تیبا و رنو قرار دارند. نکته جالب حضور پیکان در این فهرست است که در تابستان توانست بیش از ۴ درصد از آگهیها را به خود اختصاص دهد. این درحالی بود که میزان جستجو برای این خودرو کمتر از ۱ درصد بود. این موضوع از بازار خرید و فروش نه چندان خوب پیکان حکایت دارد؛ پیکانی که زمانی محبوبترین خودروی ایرانیها بود. مطمئنا طی این سالها با متنوع شدن گزینههای خرید خودرو، سلیقه ایرانیها فرق کرده است. یادمان نرود که زمانی با ۲۰۰ یا ۳۰۰ میلیون تومان میتوانستیم خودرو خارجی خوب سوار شویم! پس از پیکان نیز، برندهای تیبا و رنو قرار دارند که به ترتیب ۴ درصد و کمی بیشتر از ۳ درصد از آگهیهای تابستان را به خود اختصاص دادند.
در ادامه، همانطور که مشاهده میکنید برندهای خارجی ردههای بعدی را به خود اختصاص دادهاند. هیوندای، امویام،نیسان، کیا و مزدا به ترتبب محبوبترین برندهای خارجی خودرو در تابستان ۹۹ بودند. نکته جالب توجه در خصوص این برندها، بالاتر بودن میزان تقاضا از میزان عرضهشان در بازار است. مطمئنا با قطع شدن واردات خودرو، بسیاری از مردم به دنبال خرید خودرویی خارجی هستند تا هم بتوانند سرمایهشان را حفط کنند و هم خودروی سواری راحتی برای رفتوآمدهایشان داشته باشند. هرچند که انتخابهایشان بین همین خودروهایی است که طی چند سال گذشته به کشور وارد شدهاند.
پرتقاضاترین خودروهای داخلی در تابستان ۹۹
دوران سخت اقتصادی، مطمئنا انتخابهای سختی را هم به همراه دارد؛ انتخابهایی که نه از روی علاقه، بلکه از سر ناچاری هستند. به همین دلیل، علیرغم افزایش قیمت باورنکردنی پراید، باز هم این خودرو میزان عرضه و تقاضای بالایی دارد.
همانطور که در نمودار بالا مشاهده میکنید، پراید ۱۳۱ SE با اختصاص دادن از ۵ درصد از آگهیها به خود، بیشترین میزان عرضه را در میان خودروهای داخلی داشته است. این در حالی است که این خودرو چیزی نزدیک به ۳ درصد از جستجوهای کاربران دیوار را به خود اختصاص داده است.
از طرف دیگر، بیشترین میزان تقاضا برای یک خودروی داخلی در اختیار پراید سدان (مدل بنزینی) بوده است. پراید سدان بنزینی که سالهاست از تولید آن میگذرد با اختصاص دادن ۴.۱ درصد از جستجوها به خود، پرطرفدارترین خودروی داخلی در میان کاربران دیوار بود. همچنین، این خودرو ۴.۵ درصد از آگهیهای تابستان را نیز برای خود ثبت کرد.
در نمودار قبلی دیدیم که برند پژو در تابستان بیشترین میزان عرضه و تقاضا را داشته و حتی میزان تقاضا برای خودروهای این برند، بیشتر از میزان آگهیهایش بوده است. اگر به نمودار فعلیمان نگاه کنیم، همین روند را مشاهده میکنیم. پس از پراید سدان، خودروهای پژو ۲۰۶ تیپ ۲ و پژو ۴۰۵ جیالایکس به ترتیب با اختصاص دادن ۴ درصد و ۳.۵ درصد از آگهیها به خودشان، در رتبههای بعدی پرآگهیترین خودروهای داخلی قرار دارند. این در حالی است، که میزان تقاضا برای این دو خودرو به مراتب بیشتر از تعداد آگهیهایشان بوده است.
در کل، اگر نمودار بالا را مجددا بررسی کنیم، خواهیم دید که خودروهای پژو ۴۰۵ جیالایکس دوگانه سوز، پژو پارس ساده و پژو پارس ال ایکس TU5 هم میزان تقاضای بالاتری نسبت به میزان عرضهشان دارند. به طور کلی، این نمودار تایید میکند که در حال حاضر، خودروهای پژو بازار خرید و فروش داغی دارند و فروشندگان به راحتی میتوانند برای این خودروها مشتری پیدا کنند. گفتنی است که عرضه محدود این خودروها در سال ۹۹ از سوی ایران خودرو هم دلیل دیگری برای گرم شدن بازار خرید و فروش پژو است.
در ادامه نیز، خودروهای پراید سدان CNG، پژو ۴۰۵ جیالایکس دوگانهسوز، پژو پارس جدید، پراید ۱۱۱ SE، سمند LX ساده، پژو ۲۰۶ تیپ ۵، پژو پارس ساده، تیبا هاچبک، پژو ۲۰۶ صندوقدار V8 و پژو پارس الایکس TU5 پرمخاطبترین خودروهای داخلی در تابستان ۹۹ بودند.
پرتقاضاترین خودروهای خارجی بازار در تابستان ۹۹
همین چند سال پیش بود که وقتی از خودروهای خارجی صحبت میکردیم، منظورمان برندهای بنز، بامو، فولکس واگن، تویوتا و … بود. اما آن روزها گذشته و با توجه به وضعیت فعلی بازار، خودروی خارجی برای عموم مردم ایران برابر است با خودروی چینی. نمودار بالا هم این موضوع را تایید میکند، به جز یک یا دو مورد از خودروهای هیوندای و کیا، باقی خودروهای حاضر در این فهرست، محصول کشور چین هستند.
پرتقاضاترین خودروی خارجی در تابستان ۹۹، جک S5 بوده است. جک S5 توانست در تابستان گذشته ۱۰ درصد از آگهیها و ۶ درصد از جستجوی کاربران دیوار را به خود اختصاص دهد که نشان از محبوبیت این خودرو دارد. هرچند که این محبوبیت از سر اجبار است و ظاهرا جک S5 بهترین گزینه فعلی برای خرید خودروی خارجی به نظر میرسد. هم اکنون که شما این مطلب را میخوانید جک S5 اتوماتیک حدود ۸۵۰ میلیون تومان قیمت دارد. البته که در ابتدای تابستان قیمت این خودرو به مراتب پایینتر بود، اما با افزایش قیمتها، قیمت این خودرو هم با افزایش روبرو شد. در هر صورت، در تابستان ۹۹، جک S5 داغترین بازار خرید و فروش در بین خودروهای خارجی را در اختیار داشت.
در رتبه دوم پرتقاضاترین خودروهای خارجی، خودروی هیوندای سانتافه ix45 قرار دارد؛ شاسیبلندی که چند سالی است یکی از محبوبترین خودروهای خارجی در ایران است. هیوندای سانتافه، که از معدود خودروهای غیرچینی این نمودار است، توانست با اختصاص دادن ۵ درصد از آگهیهای تابستان و کمی بیش از ۴ درصد از جستجوهای کاربران رتبه دوم این فهرست را از آن خود کند. هماکنون که شما این مطلب را میخوانید قیمت یک عدد هیوندای سانتافه ix45 مدل ۲۰۱۷ حدود ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان است.
ده جایگاه بعدی این فهرست متعلق به خودروهای چینی است که این خودروها به ترتیب لیفان X60 دنده دستی، امویام X33 دنده دستی، جک J5 اتوماتیک، امویام ۱۱۰ سه سیلندر، امویام ۳۱۵ هاچبک اسپرت اکسلنت، امویام ۵۳۰، چانگان CS 35، امویام X33s اسپرت، برلیانس H320 دنده دستی، جک S5 دنده دستی و امویام ۳۱۵ هاچبک اسپرت لاکچری هستند. همانطور که در نمودار مشاهده میکنید بیشتر این خودروهای چینی میزان عرضه و تقاضای مشابهی را در تابستان ۹۹ تجربه کردهاند. البته باید خودروهای امویام ۵۳۰، چانگان CS 35 و برلیانس H320 را از این قاعده مستثنی دانست چرا که میزان جستجو و تقاضا برای این خودروها به مراتب کمتر از میزان عرضهشان بوده است. این موضوع به نوعی نشان میدهد که این سه خودرو در تابستان بازار خرید و فروش گرمی نداشتهاند و افزایش قیمتهای خودرو باعث شده تا خریداران علاقه خود را نسبت به خرید این خودروها از دست بدهند.
رتبههای چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم فهرست پرمخاطبترین خودروهای خارجی تابستان ۹۹ هم به سه خودروی کرهای هیوندای سوناتا YF، کیا اسپورتیج و کیا اپتیما میرسد. بیثباتی در بازار خودرو باعث شده که این خودروهای خارجی، محبوبیت خودشان را از دست بدهند. هرچند با توجه به نمودار میتوان متوجه شد که میزان تقاضا برای هیوندای سوناتا و کیا اسپورتیج از میزان عرضه آنها بیشتر بوده که خود این موضوع نشان میدهد صاحبان این خودروها، تمایل زیادی به فروش خودروهایشان ندارند. هماکنون که شما این مطلب را میخوانید، قیمت هر سه خودروی کرهای بیشتر از ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان است.
در انتظار یک اتفاق خوب
ما هم مانند شما از آینده اقتصاد کشور و بازار خودرو بیخبریم، اما میدانیم که بازار کشور به یک اتفاق خوب نیاز دارد تا از وضعیت بلاتکلیفی فعلی فاصله بگیرد. امیدواریم که این اتفاق، هرچه زودتر بیافتد تا بلکه دیگر با چنین قیمتهای باورنکردنی روبرو نشویم. اگر قرار باشد که روند صعودی افزایش قیمتها به همین شکل ادامه داشته باشد، در چند ماه آینده شاهد رکود شدید در بازار خودرو خواهیم بود.
امیدواریم روزی برسد که برای فرزاندانمان تعریف کنیم برای خرید یک خودروی معمولی باید ۳ میلیارد تومان پرداخت میکردیم و فرزندانمان هم با تعجب به ما نگاه کنند و از ما بپرسند که چگونه در این اوضاع زندگی میکردیم. اما تا آن موقع کاری جز صبر از ما ساخته نیست.
پیشبینی شما از وضعیت بازار خودروی کشور چیست؟ نظرات و پیشنهادات خودتان را با ما و سایر خوانندگان بلاگ دیوار در میان بگذارید.
پیش بینی تقاضا چیست و چه کاربردی دارد؟
شما در حال خواندن درس پیش بینی تقاضا چیست و چه کاربردی دارد؟ از دورهی پیشبینی تقاضا هستید.
کارخانهی شما چه تعداد ماشینآلات و نفرات نیاز دارد؟ چقدر مواد اولیه میخرید؟ برای راهاندازی آن چقدر هزینه میکنید؟ چه زمانی به سود میرسید؟ برای پاسخ به این سوالات، محاسبات و بررسیهای جداگانهای نیاز است اما زمانی به جواب میرسیم که ظرفیت تولید را بدانیم و تقاضای بازار را پیشبینی کرده باشیم، هر چند که پیش بینی تقاضا فقط برای راهاندازی واحد تولیدی نیست بلکه برنامهریزی ظرفیت تولید ماهیانه، شرح وظایف کارکنان، سفارش مواد اولیه، طرحهای توسعهی کارخانه و … هم به آن بستگی دارد.
در حقیقت پیش بینی تقاضا یک مسألهی آماری است که در علوم مختلف استفاده میشود اما در دنیای کسبوکار، مخصوصاً حوزهی تولید، زمانی نتیجهبخش است که برمبنای اطلاعات بازاریابی و محدودیتهای عملیاتی بررسی شود، به همین علت در ویکیتولید تلاش کردیم که چنین موضوعاتی هم بررسی کنیم.
در ادامه با چند مفهوم کلیدی آشنا میشوید تا معنای تقاضا را سادهتر بفهمید.
نیاز و تقاضا
همانطور که در مقالهی ارزشها و نیازها (دورهی مدل کسبوکار) گفتیم، بسیاری از رفتارشناسان اعتقاد دارند که اعمال انسان از نیازهای او ریشه میگیرند؛ نیازهایی که به اعتقاد مازلو از سلسله مراتب و اولویتبندی خاصی پیروی میکنند و شامل نیازهای اولیه (آب و غذا و سرپناه و ….) تا خودشکوفایی (رسیدن به بهترین خودمان) هستند.
مقالهی ارزشها و نیازها فقط با حق اشتراک دورهی مدل کسبوکار قابل مشاهده است، اگر حق اشتراک آن را دارید برای مشاهدهی مقاله کلیک کنید.
روشهای مختلفی برای برطرف کردن نیازها وجود دارد، مثلاً یک نفر کت و شلوار میپوشد و دیگری شلوار جین و تیشرت را ترجیح میدهد که هر دوی آنها روشی برای پوشیده بودن (نیاز بنیادی)، گرفتن تأیید دوستان و اطرافیان (نیاز احساسی) و کسب احترام (نیاز به عزت نفس) است.
در مثالی دیگر، میتوانیم به عادات تغذیه اشاره کنیم که در افراد فرق میکند، مثلاً سلیقهی غذایی چینیها و هندیها متفاوت است، اما به هر حال غذا خوردن به نیاز گرسنگی پاسخ میدهد.
این مثالها تفاوت نیازها و خواستهها را نشان میدهند. همهی ما نیازهای مشترکی داریم اما از روشهای متفاوتی برای ارضای آنها استفاده میکنیم و خواستههای متفاوتی در ما شکل میگیرد.
برای همین یک نفر برای کسب اعتبار اجتماعی ترجیح میدهد که تحصیلات عالی و شغل مناسبی داشته باشد اما دیگری تلاش میکند که لباسهای خاص بپوشد و وسایل گرانقیمت داشته باشد.
اما منظورمان از تقاضا چیست؟ اگر شخصی خواستهای داشته باشد و بتواند آن را تحقق بخشد، اصطلاحاً تقاضا شکل گرفته است. مثلاً یک نفر برای ارضای نیازهای اجتماعی و احساسی خود گوشی آیفون میخواهد و پول خریدن آن را هم دارد، در این صورت او متقاضی گوشی آیفون محسوب میشود و اگر در بازار موجود باشد برای خرید اقدام میکند، اما اگر قدرت خرید نداشته باشد (مثلاً پول ندارد یا پولش را برای امور مهمتری نیاز دارد) متقاضی آیفون نیست.
عرضه و تقاضا
عرضه، پاسخ صنعت به تقاضاست.
به زبان سادهتر، افراد و گروههایی در بازار وجود دارند که چیزی را میخواهند و قدرت خرید آن را هم دارند و در سوی دیگر، افراد و گروهها و نهادهایی هستند که با عرضهی محصولات عرضه و تقاضا چیست؟ و خدماتشان به خواستهی آنها رسیدگی میکنند.
البته این نکته را یادآوری میکنیم که الزاماً قدرت مالی و خواستن برای شکلگیری تقاضا کافی نیست، بلکه افراد باید حاضر باشند مبلغ تعیین شده را پرداخت کنند. مثلاً شخصی جوراب میخواهد و صد میلیون تومان پول دارد، اما حاضر نیست هشتاد میلیون برای خرید یک جفت جوراب پرداخت کند، در حقیقت او متقاضی خرید جوراب دههزار تومانی است و تمایلی به خرید جوراب چند میلیون تومانی ندارد.
در نتیجه میان تقاضا و عرضه و رقمی که برای محصول تعیین میشود نوعی ارتباط منطقی وجود دارد.
برای توضیح این ارتباط، در علم اقتصاد مدلی بهنام عرضه و تقاضا معرفی شده است که دو نکتهی مهم آن را مرور میکنیم، اما عمیق نمیشویم چون پیچیدگیهای زیادی دارد و در چهارچوب دورهی پیش بینی تقاضا نمیگنجد.
نکته اول: قیمت روی تقاضا تأثیر میگذارد، یعنی یک کالا با قیمت ارزان متقاضیان بیشتری دارد اما اگر گران شود متقاضیان کمتری خواهد داشت.
نکته دوم: قیمت روی عرضه تأثیر دارد، یعنی هر چقدر قیمت خرید یک محصول یا خدمت در بازار بیشتر باشد، صنعتگران بیشتری به عرضهی آن رغبت نشان میدهند.
حالا بر مبنای این دو نکته یک روایت فرضی را بخوانید.
فرض کنیم که میزان عرضهی یک کالا کمتر از تقاضای بازار است، مثلاً تقاضای بازار ۱۰۰۰ واحد است اما ۵۰۰ واحد عرضه میشود و در این حالت، برای متعادل شدن میزان عرضه و تقاضا احتمالاً قیمت گرانتر میشود و به تبع آن از تقاضای هزار واحدی کاسته خواهد شد تا به میزان عرضه برسد. اما بر اساس نکتهی دوم، وقتی قیمت گران میشود احتمالاً میزان عرضه هم بیشتر خواهد شد و معادله بر عکس میشود، یعنی رفته رفته میزان عرضه از تقاضای ۵۰۰ واحدی فعلی بیشتر میشود و در این حالت بر اساس نکتهی اول، دوباره قیمتها شکسته میشود تا تعداد متقاضیان بیشتر شود. البته این ماجرا میتواند پیچیدهتر باشد، مثلاً در کشورمان میزان عرضهی خودرو بیشتر از تقاضاست اما دولت قیمتها را کنترل میکند و شاهد کاهش تقاضا نیستیم.
با این تفاسیر در مسألهی پیش بینی تقاضا باید مقدار عرضهی صنعت عرضه و تقاضا چیست؟ هم برآورد کنیم، یعنی نمیتوانیم یک کارخانه یا شرکت خاص را تنها عامل اثرگذار روی بازار بدانیم و برای پیش بینی تقاضا مجبوریم رفتار سایر فعالان صنعت هم لحاظ کنیم.
پیش بینی تقاضای بازار چیست؟
یکی از کاملترین و دقیقترین تعاریف تقاضای بازار در کتاب مدیریت بازاریابی، نوشتهی کاتلر و کلر، طرح شده است که آن را نقل قول میکنیم:
” به تمام محصولاتی که مشتریان مشخص، در ناحیهی جغرافیایی خاص و دورهی زمانی مشخص و تحت شرایط بازاریابی خاص میخرند، تقاضای بازار گفته میشود.”
مطابق تعریف به چند نکتهی مهم میرسیم:
برای تقاضای بازار باید دقیقاً مشخص شود که از کدام بخش مشتریان صحبت میکنیم، چون تقاضا در بخشهای مختلف فرق دارد. برای آشنایی مقدماتی با بخشبندی مشتریان میتوانید به آموزش بوم مدل کسب و کار مراجعه کنید. (بلوک بخشبندی مشتریان را بخوانید)
تقاضای بازار تابع زمان است و در بازههای زمانی مختلف تغییر میکند، پس وقتی آیندهی آن را پیشبینی میکنیم باید مشخص باشد که از یک سال دیگر صحبت میکنیم یا ده سال.
کاتلر معلم بازاریابی است و تأکید او روی بازاریابی (در تعریف پیش بینی تقاضا) دور از انتظار نیست، هر چند که حقیقتاً بازاریابی روی تقاضا اثرگذار است اما در بعضی تعاریف به آن اشاره عرضه و تقاضا چیست؟ نمیشود.
ابعاد پیش بینی تقاضا
پیش بینی تقاضا ابعاد مختلفی دارد که شامل بازهی زمانی پیشبینی، بخشبندی بازار و سطوح محصول است یعنی برای پیشبینی باید در این سه مورد تصمیمگیری کرده باشیم که در ادامه آنها را بررسی میکنیم.
بازه زمانی پیش بینی تقاضا
ممکن است میزان تقاضای بازار در چهار سال آینده درخشان باشد اما تحت تأثیر تغییرات تکنولوژی و سایر اتفاقات در یک بازهی دهساله عرضه و تقاضا چیست؟ به حدأقل برسد، یا از محصولی در بازارِ کنونی استقبال نشود اما شرایط تغییر کند و فروش خوبی در سالیان آینده داشته باشد. پس به وضوح، پیش بینی تقاضا تابع زمان است و میتواند برای آیندهی نزدیک (یک یا چند ماه) یا دور باشد.
حالا این سؤال مطرح میشود که برای راهاندازی یک واحد تولیدی، کدام بازهی زمانی برای پیش بینی تقاضا انتخاب میشود؟
در مقدمهی این درس تا حدی به جواب این سؤال اشاره شد که راهاندازی و بهرهبرداری از یک واحد تولیدی معمولاً با هدف برخورداری از تقاضای فعلی بازار نیست (چون هنوز کار شروع نشده است)، بلکه بر اساس تقاضای سالیان آینده برنامهریزی میشود. از طرفی ظرفیت تولید یک مقدار ثابت نیست و خیلی وقتها از تمام ظرفیت آن استفاده نمیشود، بر همین اساس باید تقاضای احتمالی ماههای آینده پیشبینی شود تا شرح وظایف نفرات و مقادیر سفارش مواد اولیه روی حساب و کتاب و مبانی درست باشد.
مدیر یک واحد تولیدی از روزی که تصمیم به تولید میگیرد تا زمانی که کارش شروع میشود و برنامهی تولید ماههای بعدی را مینویسید، یا زمانی که برای توسعهی محصولات جدید یا امکانات کارخانه اقدام میکند، به پیش بینی تقاضا نیاز خواهد داشت.
از طرفی برنامههای بازاریابی و جذب کارکنان و قیمتگذاری و توسعهی محصولات جدید و سفارش مواد اولیه و … برمبنای نتایج پیش بینی تقاضا هستند.
بخشبندی بازار
به سه علت برای پیش بینی تقاضا به بخشبندی بازار نیاز داریم.
اول اینکه معمولاً صدها و هزاران بازار مختلف برای یک محصول وجود دارد و پیش بینی تقاضای همهی آنها مقدور نیست. مثلاً یک تولیدکنندهی خودکار نمیتواند وضعیت تقاضای آن در تمام کشورهای دنیا را بررسی کند.
دوم اینکه هر چقدر بازار را بزرگتر در نظر بگیریم از دقت پیشبینی کاسته میشود، چون بخشهای مختلف آن تحت تأثیر عوامل متقاوتی هستند و نمیشود همهی آنها را با هم بررسی کنیم. مثلاً دانشآموزان در شروع سال تحصیلی، تمایل بیشتری به خریدن خودکار دارند (تقاضا در این بخش زیاد میشود) اما این موضوع برای مدیران مهم نیست. (تقاضا در این بخش ثابت میماند)
سوم اینکه آگاهی از تقاضای یک بازار بزرگ چندان مفید نیست. مثلاً فرض کنید که تقاضای خرید شیر پاکتی در ایران، روزانه یک میلیون پاکت باشد. اگر تولیدکنندهی شیر پاکتی باشید، کارخانهتان را در کدام استان تأسیس میکنید؟ روزانه چند پاکت شیر در هر استان توزیع میکنید؟ چه مناطقی سودآوری بیشتری دارند؟ تبلیغاتتان را متناسب با کدام بخش از جامعه انجام میدهید؟
پس دلایل منطقی زیادی برای بخشبندی بازار وجود دارد، اما کدام بخشها را برای پیش بینی تقاضا انتخاب کنیم؟
پاسخ این سؤال به برنامهها و استراتژیهای کسبوکار مربوط میشود، اما بهصورت کلی معمولاً در پیش بینی روی بازارهای زیر کار میکنیم:
بازارهایی که وضعیتشان را زیر نظر گرفتهایم تا در صورت فراهم شدن فرصت برای ورود به آنها اقدام کنیم.
بازارهایی که در اختیار رقیبان است و با بررسی آنها میخواهیم برنامهی آیندهی رقیبان را پیشبینی کنیم.
در مورد حالت سوم، فرض کنید که یک کارخانه در بازاری فعالیت میکند که هدف ما نیست اما اگر با کاهش تقاضا روبهرو شود، ممکن است برای ورود به بازارهای تحت سلطهی ما برنامهریزی کند. یا اگر با افزایش تقاضا روبهرو شود، نیاز بیشتری به مواد اولیه خواهد داشت و ممکن است روی قدرت چانهزنی تأمینکنندگان اثر بگذارد.
ضمناً توجه کنید که بخشبندی بازار به مختصات جغرافیایی محدود نمیشود، بلکه برای برنامهریزی دقیقتر (مخصوصاً در حوزهی پخش) باید مشخص شود که میزان تقاضا در هر یک از بخشهای خردهفروشی، عمده فروشی، نمایندگیها و … چقدر خواهد بود.
سطوح محصول
یک محصول سطوح مختلفی دارد و به شیوههای مختلفی باعث درآمدزایی میشود.
مثلاً فرض کنید که کارخانهای بدنه و تیغه تولید میکند (شبیه ژیلت).
سطوح مختلف درآمدزایی از این محصولات عبارتند از:
این دو محصول بهصورت جداگانه فروخته عرضه و تقاضا چیست؟ شود، یعنی مشتریان ابتدا یک بدنه و تیغه تهیه کنند و هر چند وقت یکبار تیغههای جدید بخرند.
بدنه به همراه چند تیغه فروخته شود (در یک بستهی مشترک) و وقتی عمر تیغهها به پایان رسید، مشتری برای خرید تیغههای جدید اقدام کند.
دانش فنی تولید این محصولات یا خط تولیدشان فروخته شود.
کل کارخانه به فروش برسد.
تقاضای هر کدام از این حالتها فرق میکند و بررسی جداگانهای نیاز دارد.
مثلاً یک کارخانه میتواند تقاضای حالتهای مختلف فروش محصولاتش را بررسی میکند تا بهترین شیوه مشخص شود، یا تقاضای خرید دانش فنی محصولاتش را پیشبینی کند تا بهترین زمان معرفی محصولات جدیدش مشخص شود یا بهترین زمان واگذاری کارخانه را شناسایی کنند.
توجه به سطح محصول کمک میکند تا پیشبینی تقاضا آگاهانهتر و کاربردیتر باشد.
عرضه و تقاضا در اقتصاد
عرضه و تقاضا اساسی ترین مفاهیم اقتصاد را تشکیل می دهد. خواه یک دانشگاه ، کشاورز ، تولید کننده دارو باشید یا صرفاً یک مصرف کننده باشید ، فرضیه اصلی تعادل عرضه و تقاضا در اقدامات روزمره شما نهادینه می شود. تنها پس از درک مبانی این مدل ها می توان بر جنبه های پیچیده تر اقتصاد تسلط یافت.
توضیح درباره تقاضا
اگرچه بیشتر توضیحات معمولاً بر توضیح مفهوم عرضه متمرکز است ، درک تقاضا برای بسیاری بیشتر شهودی است و بنابراین به توصیفات بعدی کمک می کند.
نمودار تقاضا در اقتصاد
شکل بالا اساسی ترین رابطه بین قیمت یک کالا و تقاضای آن از دیدگاه مصرف کننده را نشان می دهد. این در واقع یکی از مهمترین تفاوتهای منحنی عرضه و منحنی تقاضا است. در حالی که نمودارهای عرضه از دیدگاه تولید کننده ترسیم می شوند ، تقاضا از دیدگاه مصرف کننده به تصویر کشیده می شود.
با افزایش قیمت کالا، تقاضا برای محصول – به جز چند موقعیت مبهم – کاهش می یابد. برای اهداف بحث ما ، بیایید فرض کنیم محصول مورد نظر یک تلویزیون است. اگر تلویزیون ها با قیمت ارزان هر دلار 5 دلار فروخته شوند ، آنگاه تعداد زیادی از مصرف کنندگان آنها را با تواتر بالا خریداری می کنند. اکثر مردم حتی بیشتر از تلویزیون مورد نیاز خود تلویزیون خریداری می کنند و در هر اتاق یک تلویزیون می گذارند و حتی بعضی از آنها را در انبار قرار می دهند.
اساساً ، از آنجا که همه به راحتی می توانند یک تلویزیون خریداری کنند ، تقاضا برای این محصولات همچنان بالا خواهد بود. از طرف دیگر ، اگر قیمت یک دستگاه تلویزیون 50 هزار دلار باشد ، این ابزار یک محصول مصرفی نادر خواهد بود زیرا فقط افراد ثروتمند توانایی خرید آن را دارند. در حالی که اکثر مردم هنوز مایل به خرید تلویزیون هستند، با این قیمت، تقاضا برای آنها بسیار کم خواهد بود.
البته مثالهای فوق در واقعیت اتفاق نمی افتد. یک مثال خالص از یک مدل تقاضا چندین شرط را در نظر گرفته است. اولاً ، تمایز محصول وجود ندارد – فقط یک عرضه و تقاضا چیست؟ نوع محصول با قیمت واحد به هر مصرف کننده فروخته می شود. دوم ، در این سناریوی بسته ، مثال موردنظر یک نیاز اساسی است و نه یک ضرورت ضروری انسانی مانند غذا (اگرچه داشتن تلویزیون سطح مشخصی از سودمندی را فراهم می کند ، اما یک نیاز مطلق نیست). سوم ، کالاها جایگزین ندارند و مصرف کنندگان انتظار دارند قیمت ها در آینده ثابت بمانند.
توضیح درباره عرضه
منحنی عرضه به روشی مشابه عمل می کند ، اما رابطه بین قیمت و عرضه موجود کالا را از منظر تولید کننده و نه مصرف کننده در نظر می گیرد.
نمودار عرضه در اقتصاد
وقتی قیمت یک محصول افزایش می یابد ، تولیدکنندگان مایل به تولید بیشتر محصول برای دستیابی به سود بیشتر هستند. به همین ترتیب ، افت قیمت ها تولید را کاهش می دهد زیرا ممکن است تولیدکنندگان نتوانند هزینه های ورودی خود را با فروش کالای نهایی تأمین کنند. اگر به مثال مجموعه تلویزیونی برگردیم ، اگر هزینه های تولید تلویزیون 50 دلار به اضافه هزینه های متغیر نیروی کار تعیین شود ، وقتی قیمت فروش تلویزیون به زیر مرز 50 دلار برسد ، تولید بسیار بی سود خواهد بود.
از طرف دیگر ، وقتی قیمت ها بالاتر است ، تولیدکنندگان تشویق می شوند که سطح فعالیت خود را افزایش دهند تا سود بیشتری ببرند. به عنوان مثال ، اگر قیمت تلویزیون 1000 دلار باشد ، تولیدکنندگان می توانند علاوه بر سایر فعالیت های احتمالی ، روی تولید تلویزیون نیز تمرکز کنند. ثابت نگه داشتن همه متغیرها و افزایش قیمت فروش تلویزیون به 50 هزار دلار به نفع تولیدکنندگان است و انگیزه ساخت تلویزیون های بیشتر را فراهم می کند. این رفتار برای دستیابی به حداکثر سود ، منحنی عرضه را وادار می کند که به سمت بالا شیب دار باشد.
فرض اساسی این تئوری در این است که تولید کننده نقش کسی را که بالاترین قیمت را میخواهد به عهده بگیرد. این ورودی به جای تعیین قیمت محصول ، توسط بازار تعیین می شود و تأمین کنندگان با توجه به قیمت بازار فقط باید تصمیم بگیرند که واقعا چه میزان تولید کنند. مشابه منحنی تقاضا ، سناریوهای مطلوب همیشه مانند بازارهای انحصاری وجود ندارد.
یافتن تعادل
مصرف کنندگان معمولاً به دنبال کمترین هزینه هستند ، در حالی که تولیدکنندگان تشویق می شوند که تولیدات را فقط با هزینه های بالاتر افزایش دهند. طبیعتاً ، قیمت ایده آل مصرف کننده برای یک کالا “صفر دلار” خواهد بود. با این حال ، چنین پدیده ای غیرقابل تحقق است زیرا تولیدکنندگان قادر به ادامه کار نیستند. منطقاً تولیدکنندگان به دنبال فروش محصولات خود تا حد ممکن هستند. با این حال ، وقتی قیمتها نامعقول شوند ، مصرف کنندگان نظرات خود را تغییر داده و از محصول دور می شوند. باید توازن مناسبی حاصل شود که به موجب آن هر دو طرف بتوانند به سود برسند و در معاملات تجاری مداوم شرکت کنند. (از لحاظ تئوری ، قیمت بهینه که منجر به دستیابی تولید کنندگان و مصرف کنندگان به حداکثر سطح مطلوبیت ترکیبی می شود ، در قیمتی که خطوط عرضه و تقاضا با یکدیگر تلاقی می کنند ، اتفاق می افتد. انحراف از این نقطه منجر به ضرر کلی اقتصاد می شود که معمولاً از آن به عنوان رفاه از دست رفته یاد می شود .
نمودار تعادل عرضه و تقاضا در اقتصاد